دانشمندان در بهشت
دو شنبه 24 تير 1392 ساعت 14:6 | بازدید : 830 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

دانشمندان در بهشت

 

روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم باشک بازی کنند

انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت

او باید تا 100 می شمرد و سپس شروع به جستجو میکرد

همه پنهان شدند الا نیوتون …

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین

انیشتین  تا صد شمرد

او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده

انیشتین فریاد زد نیوتون بیرون ( سک سک)

نیوتون بیرون ( سک سک)

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !

تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست

نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام

که من رو نیوتون بر متر مربع میکنه

و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر “یک پاسکال” می باشد

بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سک سک) !

موضوعات مرتبط: فرهنگی و ادبی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان کوتاه “کشیش و رماتیسم”
پنج شنبه 20 تير 1392 ساعت 1:37 | بازدید : 1257 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

داستان کوتاه “کشیش و رماتیسم”

 

 

 

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست

مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید

پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟

کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم  حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است

مردک با حالت منفعل  دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد

بعد کشیش از او پرسید  تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟

مردک گفت من روماتیسم ندارم

اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است

موضوعات مرتبط: فرهنگی و ادبی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان کوتاه “استانداردهای ژاپنی ها”
پنج شنبه 20 تير 1392 ساعت 1:33 | بازدید : 864 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

داستان کوتاه “استانداردهای ژاپنی ها”

 

3 داستان کوتاه جالب و خواندنی

چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از

قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد

در مشخصات تولید محصول نوشته بود

سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰ قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است.

هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند

نامه ای همراه آنها بود با این مضمون

مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم

برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید

خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم

امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد !

 

موضوعات مرتبط: فرهنگی و ادبی , ,

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سیاست جالب دکتر مصدق با نماینده انگلستان
پنج شنبه 20 تير 1392 ساعت 1:28 | بازدید : 932 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

سیاست  جالب دکتر مصدق با نماینده انگلستان

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود،دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت.

در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست.قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست.

جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست.

کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟نه آقای رییس،خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه.

 او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست.

با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.

موضوعات مرتبط: فرهنگی و ادبی , ,

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


گذشته ات را فراموش نکن
پنج شنبه 20 تير 1392 ساعت 1:2 | بازدید : 1122 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

گذشته ات را فراموش نکن


بعد از خوردن غذا بیل گیتس ۵ دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد پیشخدمت ناراحت شد
بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟
پیشخدمت : من متعجب شدم بخاطر اینکه در میز کناری دختر شما ۵۰ دلار به من انعام داد در درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط ۵دلار انعام می دهید !

گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :

او دختر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام

(هیچ وقت گذشته ات را فراموش نکن . او بهترین معلم توست)

موضوعات مرتبط: فرهنگی و ادبی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تبلیغات
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
نظر سنجی

نظر شما در مورد سایت؟

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 565
بازدید کل : 27708
تعداد مطالب : 154
تعداد نظرات : 72
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


http://smallseotools.com/google-pagerank-checker
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان درهم و آدرس kashky.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 154
:: کل نظرات : 72

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 25
:: بازدید ماه : 565
:: بازدید سال : 2253
:: بازدید کلی : 27708