بحث حضرت یونس و جواب دندان شکن کودک

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ ها بحث مى کرد .
معلم گفت : از نظر فیزیکى غیر ممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم الجثه اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد .
دختر کوچک پرسید : پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد ؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى تواند آدم را ببلعد . این از نظر فیزیکى غیر ممکن است .
دختر کوچک گفت : وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى پرسم .
معلم گفت : اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى ؟
دختر کوچک گفت : اونوقت شما ازش بپرسید .
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:43 |
بازدید : 768 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
اعتراف نزد کشیش درباره یهودی بزدل

مرد برای اعتراف نزد کشیش رفت .
« پدر مقدس ، مرا ببخش . در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم »
« مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم »
« اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد »
« خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده . اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی ، بنابر این بخشیده می شوی »
« اوه پدر این خیلی عالیه . خیالم راحت شد . حالا می تونم یه سئوال دیگه هم بپرسم ؟ »
« چی می خوای بپرسی پسرم ؟ »
« به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده ؟
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:39 |
بازدید : 698 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
ماه عسل و مراحل ازدواج

گویند : پسری قصد ازدواج داشت .
پدرش گفت : بدان ازدواج سه مرحله دارد .
مرحله اول ماه عسل است که در آن تو صحبت می کنی و زنت گوش می دهد .
مرحله دوم او صحبت می کند و تو گوش می کنی ،
اما مرحله سوم که خطرناک ترین مراحل است
و آن موقعی است که هر دو بلند بلند داد می کشید و همسایه ها گوش می کنند !
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:38 |
بازدید : 744 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
حکایت شیری که عاشق آهو شد

شیر نری دلباخته ی آهوی ماده شد .
شیر نگران معشوق بود و می ترسید بوسیله ی حیوانات دیگر دریده شود .
از دور مواظبش بود ...
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست ، شیری را دید که به آهو حمله کرد . فوری از جا پرید و جلو آمد .
دید ماده شیری است . چقدر زیبا بود ، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت .
با خود گفت : حتما گرسنه است . همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد .
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد ...
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوق تون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوق تون و سومی را یادم رفت . اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:34 |
بازدید : 818 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
حکایت همه کس - یک کس - هر کس و هیچ کس

چهار نفر بودند بنام های همه کس - یک کس - هر کس و هیچ کس
یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد .
همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد .
هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد .
یک کسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود .
همه کس فکر می کرد هر کسی نمی تواند آن را انجام دهد اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد .
سرانجام این شد که همه کس یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد .
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:29 |
بازدید : 887 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
حکایت جذاب مرگ گربه

حکیمی بر سر راهی می گذشت . دید پسر بچه ای گربه خود را در جوی آب می شوید .
گفت : گربه را نشور ، می میرد !
بعد از ساعتی که از همان راه بر می گشت دید که بعله ... !
گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته .
گفت : به تو نگفتم گربه را نشور ، می میرد ؟
پسرک گفت : برو بابا ، از شستن که نمرد ، موقع چلاندن مرد !
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
پنج شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:25 |
بازدید : 827 |
نویسنده :
[cb:post_author_name]
| ( نظرات )
|
عشق و ریاضی

شعری از پروفسور هشترودی در مورد ریاضیات
منحنی قامتم ، قامت ابروی توست
خط مجانب بر آن ، سلسله گیسوی اوست
حد رسیدن به او ، مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل ، در حرم کوی دوست
چون به عدد یک تویی من همه صفر ها
آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
( پروفسور هشترودی )
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2